مقدمه
حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) در روز یازدهم ذیقعده سال۱۴۸هجری دیده به جهان گشود.[۱] مادر او بانویی با فضیلت بنام «تُکتَم» بود که پس از تولد حضرت، از طرف امام کاظم(علیهالسلام) طاهره نام گرفت.[۲] کنیه امام رضا(علیه السلام) «ابوالحسن» و لقبش«رضا» است. او پس از شهادت پدر بزرگوارش در زندان بغداد(در سال ۱۸۳ هجری) در سن ۳۵ سالگی عهدهدار مقام امامت و رهبری امت گردید. مدتامامت آن حضرت بیست سال بود که ده سال آن معاصر با خلافت «هارون الرشید»، و پنج سال با خلافت «محمد امین»، و پنج سال آخر نیز معاصر با خلافت «عبدالله المأمون» بود. امام رضا(علیهالسلام)تا آغاز خلافت مأمون در زادگاه خود، شهر مقدس مدینه، اقامت داشت، ولی پس از رسیدن به مأمون به حکومت، حضرت را به خراسان دعوت کرد، و سرانجام در ماه صفر سال ۲۰۳ قمری (در سن ۵۵ سالگی) به شهادت رسید و در همان سرزمین به خاک سپرده شد.
امام رضا گوهر تابناک جهان اسلام
هر چند دنیا طلبان و ستم پیشگان هم عصر امام رضا(علیهالسلام) تمام سعی و همت خود را بر آن داشتند، که این چراغ فروزان آستان ولایت و امامت را خاموش نموده، و برکات وجود ایشان را از جهان اسلام از بین ببرند؛ ولی با درایت و هوشیاری امام رضا(علیهالسلام) و رهنمودهای گوهربار ایشان هدف دشمنان به ثمر ننشست و همواره رهنمودهای این امام متقیان چراغ راه محبان و شیعیان بوده است. منابع روایی مملوء از سخنان گوهری باری است که تمسک و به کاربندی آنها در زندگی موجب فلاح و سعادت در دنیا و آخرت خواهد بود.
به ادامه مطلب رجوع نمایید...
بيان مفهوم لغوي و اصطلاحي اعجاز و لزوم معجزه براي هر پيامبري و بيان اثبات اعجاز قرآن و تحدي و عجز مردم از آوردن مثل آن و بيان مفهوم لغوي فواتح سور و تفسير آنها بحسب روايات و اقوال دانشمندان و ذكر بعضي خرافات و بيان ممتاز و نيز بيان مفهوم قرائت و ذكر قرّاء دهگانه وعدم تواترقرائات و جواز قرائت به هر يك از آنها و بهترين قرائت از قرائتها از عمده مطالبي است كه در اين مقاله آمده است. اعجاز اعجاز در لغت داراي معاني زيادي است كه احتمالاً براي هر يك از آن معاني بطور مستقل وضع شده باشد وآن معاني عبارتند از:
1 ـ ناتوان و عاجزساختن درجاييكه گفته ميشود: (عجز فلان فلانا) يعني فلاني او را عاجز ساخت.
2 ـ فوت شدن در جايي كه ميگويند (اعجزني فلان) يعني آن چيز ازمن فوت شد.
3 ـ احساس عجز در جايي كه ميگويند (اعجز فلان فلانا) يعني فلاني عجز او را احساس كرد.
براي اعجاز در اصطلاح تعريفات زيادي كردهاند كه محتمل است همه آنها به مفهوم واحدي برگردند.خواجه طوسي ميفرمايد: «معجزه ثبوت چيزي و يا نفي چيزي است بر خلاف عادت در صورتي كه با ادعا موافق باشد».2
از تعريف استفاده ميشود، معجزه خلاف عادت است نه خلاف حكم عقل پس اجتماع نقيضين كه محال عقلي است به معجزه نيز ممكن نخواهد شد و اما اينكه فرموده خلاف عادت است صحيح است يعني مثلاً يك درخت بارور كه بخواهد ميوه خود را به ثمر برساند و قابل خوردن باشد نياز به گذشت زمان و چند ماه دارد اما همين جريان و ارتباطات در اسباب با معجزه و با اراده خداوند متعال در آن واحد وجود مييابند و درخت، ميوه خود را ميرساند.علامه خويي قدسسره مينويسد: معجزه آوردن چيزي توسط مدّعي است كه منصبي از مناصب الهي را ادعا ميكند در صورتيكه آن چيز بر خلاف نواميس طبيعت و بر وفق ادعا باشد و ديگران از آوردن آن عاجز باشند.3
سيوطي مينويسد: معجزه امري است خارق عادت، مقرون به تحدي و سالم از معارضه.4 علاّمه طباطبائي قدسسره مينويسد: معجزه امري است خارق عادت در اثر تصرف ماوراءالطبيعه در طبيعت و ماده حاصل ميشود نه بمعناي چيزي كه مبطل ضرورت عقل باشد.5 اعجاز قرآن قرآن كريم معجزهايست كه خداوند متعال براي اثبات نبوت پيامبر اسلام صلياللهعليهوآلهوسلم نازل فرموده و در اين امر احدي از مسلمين مخالفتي نكردهاست، جز تعداد كمي كه در مقام معارضه با قرآن كريم برآمده و خود را رسوا نمودهاند مثلاً مسيلمه كذّاب كه در يمامه ادعاي پيامبري كرد و براي خود قرآني ساخت و از جمله كلمات او (الفيل ماالفيل و ما ادريك ماالفيل له مشغر طويل و ذنب اصيل و ما ذلك من خلق ربَنا بقليل) ميباشد اين جملات علاوه بر اينكه نسخهاش مانند نسخه قرآن است و در معارضه نبايد از روش ديگري استفاده كرد، داراي مفاهيمي سبك و بدون تناسب صدر و ذيل و واهي است چنانكه خطّابي ميگويد: گوينده جملات بسيار جاهل به ادبيات عرب بوده و كلام خود را با الفيل ماالفيل شروع كرده و بايستي مطالب مهمي را ذكر كند كه ذكر نكرده بلكه به دم و خرطوم و ... فيل اكتفا كردهاست آيا نميبينيد خداوند متعال در چند جا كه باين ترتيب شروع كرده مثلاً (القارعة ماالقارعة و ما ادريك ماالقارعة) و (الحاقة ماالحاقة و ما ادريك ماالحاقة) در دنبال آنها احوالات سخت و اوصاف هولناك و آن چه مناسب با مقدمه بوده بيان فرموده است.6
و آن زمان را كه گفتید: ای موسی، ما بر یك نوع طعام نتوانیم ساخت، از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه از زمین می روید چون سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز برویاند. (بقره / 61)
نام قرآنی: فوم
نامهای متداول:فارسی، سیر، عربی: ثوم، تریاق الفقراء، عبری: شومیم؛ اردو، هندی، گجراتی، مراتی، سانسكریت: لهسن؛ سانسكریت: لاسونا؛ بنگالی: رُسوم؛ پنجابی: ثوم؛ تامیلی: ولیپّاندو؛ كشمیری: رُهَن؛ تلگو: ویلّولی؛ ملیالمی: ویّلوتولّی؛ انگلیسی:garlic؛ فرانسوی:ail؛ آلمانی: knoblauch؛ لاتینی:allium؛ ایتالیایی:aglio؛ یونانی:skordo؛ اسپانیایی:ajo؛ روسی: chesnok.
نام علمی:Allium sativum ( از تیره ی سوسنLiliaceae).
" و اذ قلتم یا موسی لن نصبر علی طعام واحد فادع لنا ربك یخرج لنا ممّا تنبت الارض من بقلها و قثآئها وفومها و عدسها و بصلها قال اتستبدلون الّذی هو ادنی بالّذی هو خیر اهبطوا مصراً فانّ لكم ما سالتم و ضربت علیهم الذلّة والمسكنة و باءو بغضب من الله ذلك بانّهم كانوا یكفرون بایات الله و یقتلون النبیین بغیرالحق ذلك بما عصوا و كانوا یعتدون." (بقره/ 61)
و آن زمان را كه گفتید: ای موسی، ما بر یك نوع طعام نتوانیم ساخت از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه از زمین می روید چون سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز برویاند. موسی گفت: آیا می خواهید آنچه را كه برتر است به آنچه فروتر است بدل كنید؛ به شهری باز گردید كه در آن جا هر چه خواهید به شما دهند. مقرر شد بر آنها خواری و بیچارگی و خشم خدا را بر خود هموار ساختند و این بدان سبب بود كه به آیات خدا كافر شدند و پیامبران را به ناحق كشتند و نافرمانی كردند و تجاوز ورزیدند.
در زبان عربی سیر را ثوم می نامند اما نام قرآنی آن فوم است. به هر حال، بعضی از مفسران قرآن این كلمه را به معنای كلمه عربی حنطه گرفته و آن را گندم ترجمه كرده اند. با وجود این علامه یوسف علی و مولانا عبداللطیف و چندین مترجم دیگر فوم را فقط سیر ترجمه كرده اند. بنابر نقل ابن مسعود تلفظ صحیح قرآنی «فومها» باید «ثومها» باشد. شواهد تاریخی نیز دلالت بر این دارد كه آیه 61 سوره بقره اشاره به سیر است نه گندم.
نام علمی این گیاه آلیوم ساتیوُم است. مهمترین ماده اصلی سازنده قسمت پیازی شكل سیر، روغن فرّاری است به میزان 1 تا 3 درصد. این روغن كه بویی بد و طعمی ناخوش دارد شامل موادی به نام دی سولفید پروپیل آلیل و دی سولفید دیالیل می باشد. غیر از این مواد كه بخش اصلی گیاه از آن ساخته شده، غده زیرزمینی سیر شامل مقدار كمی نشاسته، ماده لعابی، پروتئین و قند است.
سیر را به علت خواص دارویی آن همه می شناسند و به علت فراوانی آن كه در دسترس همه قرار دارد آن را به عربی تریاق الفقرا ( پادزهری برای فقیران) می نامند. سیر برای مداوای امراض مختلف و برای معالجه فشار خون مفید است. گیاهی است گرم، محرك، ضد نفخ، قاعده آور ( برای زنان) ضد درد استخوان، ضد كرم، مقوّی، و برای درمان تنگی نفس بسیار مؤثر است. سیر برای درمان ناراحتی های روده ای به عنوان ماده ای ضد عفونی كننده به كار می رود. در مورد سل ریوی عصاره سیر سرفه های شدید را كاهش می دهد. و به عنوان ماده ای خلط آور به كار می رود و برای سرباز كردن دمل نیز مؤثر است. مصرف آن با نمك طعام برای تسكین سردرد و آرامش اعصاب، نفخ معده و روده، هیستری و غیره مفید است. سیر برای درمان گلودرد، فلج، نقرس، سیاتیك و امراض پوستی مؤثر است. مصرف داخلی عصاره سیر برای درمان ناراحتی گوش و كری مفید است. در صورت دسترسی نداشتن به آنتی بیوتیك های معمولی، عصاره سیر را برای پیشگیری از عفونت باكتری ها و چركی شدن زخم ها به كار می برند.
صادرات سیر هند هر سال بالغ بر دو كرور روپیه است كه به عربستان، یمن، سومالی، امارات متحده عربی، مالزی، ژاپن و چك واسلواكی صادر می شود.
1- ابوایوب(ره) نقل كرده: «او ( پیامبر صلی الله علیه و آله) روزی خورشی را كه محتوی سیر بود تناول نفرمود: از او پرسیدم «آیا حرام است.» فرمود: «خیر ولی من بوی آن را دوست ندارم.»
2- ابوسعید(ره) نقل كرده كه پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود «كسانی از شما كه آن (سیر خام) را می خورید تا بوی آن برطرف نشده به مسجد نیایید.»
3- علی بن ابی طالب علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل كرده كه فرمود خود را با سیر معالجه كنید كه هفتاد مرض را شفا می بخشد.
تحریم گوشت شتر و شیر آن تهمتی بود که بنی اسرائیل بر خدا بسته بودند و الا بر طبق روایات ما گوشت شتر دارای فواید بسیار است که می توان از آن بهره برد .
آیا گوشت شتر بر بنی اسرائیل حرام بود؟
بنی اسرائیل قومی بودند که در طول تاریخ همیشه به لجاجت و بهانه گیری مشهور بوده اند، پیامبران زیادی را کشتند و هرگز قدر دان زحمات طاقت فرسای انبیائشان نبودند،آن ها ید طولایی در تحریف دین خدا و خواست او دارند . بارها و بارها بر اساس میل و هوای نفس خود حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال شمرده اند که در سرگذشت انبیاء بنی اسرائیل به تفصیل آمده و ما قصد بیان آن ها را نداریم .
قصد ما پرداختن به آیه ای از قرآن کریم است که یکی دیگر از تهمت های قوم یهود را برملا می کند .
«کلُّ الطَّعامِ کانَ حِلًّا لِبَنِی إِسْرائِیلَ إِلَّا ما حَرَّمَ إِسْرائِیلُ عَلى نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ» (آل عمران آیه 93)
این آیه با صراحت تمام تهمت هاى یهود را در مورد تحریم پارهاى از غذاهاى پاک (مانند شیر و گوشت شتر) رد مىکند و مىگوید: در آغاز، تمام این غذاها براى بنى اسرائیل حلال بود، مگر آنچه اسرائیل (اسرائیل نام دیگر یعقوب است) بر خود تحریم کرده بود.
درباره این که یعقوب چه نوع غذایى را بر خود تحریم کرده بود؟ و علت آن تحریم چه بود؟ توضیحى در آیه ذکر نشده است، ولى از روایات اسلامى برمىآید هنگامى که یعقوب گوشت شتر مىخورد بیمارى عرق النسا «عرق النسا" یک نوع بیمارى عصبى است که امروز به آن" سیاتیک" مىگویند و بر اثر آن اعصاب کمر و پاها به شدت ناراحت مىشود به طورى که گاهى قدرت حرکت از انسان سلب مىشود » بر او شدت مىگرفت و لذا تصمیم گرفت که از خوردن آن براى همیشه خوددارى کند، پیروان او هم در این قسمت به او اقتدا کردند، و تدریجا امر بر بعضى مشتبه شد، و تصور کردند این یک تحریم الهى است، و آن را به عنوان یک دستور دینى بخدا نسبت دادند. قرآن در آیه بالا علت اشتباه آنها را تشریح مىکند و روشن مىسازد که نسبت دادن این موضوع به خدا یک تهمت است.
۱-دانشمندان به تازگي دريافتند كه در آسمان ستارههايي وجود دارد كه به آنها ستارههاي سياه ميگويند. كه داراي دو ويژگي هستند 1- ديده نميشوند 2- با سرعت بالايي حركت مي كنند 3- هر چيزي را به خود جذب ميكنند و انگار كه سطح آسمان را جارومي كنند. حتي دانشمندان لقب جاروي آسماني دادهاند.
جالب اينجاست كه قرآن دراين باره فرموده:
"سوگند به اختران بازگردانده" "آن روندگان پنهان شونده"
(سوره تكوير – آيه 15 و 16)
الخنس يعني آن كه ديده نميشود و الجوار يعني آن كه روان شونده و الكنس آن كه جارو ميكند و به علت نيروي جاذبهاي كه دارد همه چيز را به خود جذب ميكند.
آيا اين آيه از سوابق علمي قرآن به شمار نميرود؟
به قلم: عبد الدائم الكحيل
منبع NASA
۲-سيارهاي كه به دور دو خورشيد ميگردد
دانشمندان به تازگي در سال 2011 سيارهاي راكشف كردهاند كه به دور دو خورشيد ميگردد و ميگويند كه اين سياره داراي دو مشرق و دو مغرب است و نيز معتقدند كه سيارات بسياري مانند اين سياره در كيهان يافت ميشود. سبحان الله. قرآن 14 قرن پيش به وجود دو مشرق ودو مغرب اشاره نموده است. خداوند متعال ميفرمايد: (رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ) [الرحمن: 17]
او خداوند دو مشرق و دو مغرب است.
چه كسي پيامبر را از اين حقيقت علمي آگاه كرده است؟!!
۳-اخترشناسان موفق به كشف ستارگان تپنده اي شده اند كه صداهاي كوبنده اي همچون صداي كوبيدن چكش از خود صادرمي كنند وبرهمين اساس آنها را "چكش هاي غول پيكركيهاني " (Cosmic hammers) نامگذاري كرده اند .
آنها همچنين پي برده اند كه اين ستارگان تپنده امواج جذب كننده اي ازخود ساطع مي كنند كه مي توانند به داخل هرچيزي نفوذ كنند واين همان حقيقتي است كه قرآن كريم ازآن براي ماسخن به ميان آورده است :
" سوگند به آسمان و كوبنده( يا تپنده ) ؛ وتو چه مي داني كه كوبنده ( تپنده ) چيست ؟! (كوبنده) همان ستاره نفوذ كننده است . (سوره طارق آيات 3-1)
وما دربرابراين اعجاز قرآني چيزي نداريم جزآنكه بگوييم : سبحان الله !
بیست و ششمین قسمت از سلسله مقالات «معارفی از قرآن» به آیاتی از جزء بیست و ششم قرآن کریم اختصاص دارد. در این قسمت نیز با محور قرار دادن تعدادی از آیات به بیان معارفی از آنها میپردازیم.
إِنَّ الَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُواْ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یحَْزَنُونَ(13)أُوْلَئکَ أَصْحَابُ الجَْنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا جَزَاءَ بِمَا کاَنُواْ یَعْمَلُونَ(14- احقاف)
بیتردید کسانی که گفتند: پروردگار ما الله است، سپس [در میدان عمل بر این حقیقت] استقامت ورزیدند، نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین میشوند؛ اینان اهل بهشتاند که به پاداش اعمال شایستهای که همواره انجام میدادند، در آن جاودانهاند. (14)
در این فراز قرآن کریم به کسانی که گفتند: «رَبُّنَا اللَّهُ» و بعد «استقامت ورزیدند» سه وعده ویژه داده است: «لَا خَوْفٌ» و «لَا هُمْ یحَْزَنُونَ» و نیز «أُوْلَئکَ أَصْحَابُ الجَْنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا»
منظور از گفتن«رَبُّنَا اللَّهُ» اقرار و شهادت به انحصار ربوبیت در خدای سبحان است و مراد از آن پایداری و استقامت این است که آنها از آنچه به حقانیتش شهادت میدهند و باور دارند؛ منحرف نمیشوند و رفتاری بر خلاف آن و بر خلاف لوازم آن نمیکنند.
و چون خوف همیشه در جایی پیدا میشود که احتمال خطری در پیش باشد و اندوه وقتی به دل میآید که خطری واقع شده باشد؛ بنابراین نفی خوف و حزن از این عده به این معناست که ایشان هیچ خطر و عقابی نه در پیش رو دارند که از آن بترسند و نه در پشت سر داشتهاند که از آن اندوهناک باشند(1)؛ گذشته آنها عبادت بود و بندگی خدا و آیندهشان هم لطف و پاداش خداست پس برای این گروه که باور کردند و بر باور خود پا فشردند و با عمل، ادعای خود را به امضاء رساندند جز امنیت و دل آرامی نیست نه از گذشته و نه نسبت به آینده.
در جمله پایانی با وعدهای حق آنها را کسانی معرفی میکند که در بهشت موعود، جاودان خواهند ماند.
نکته این است که قرآن برای رسیدن به این درجه از آرامش روحی، دو شرط را مطرح کرده است: ایمان و استقامت بر آن. استقامت بر ایمان به این است که انسان مراقب باشد عملش ادعایش را تکذیب نکند. بر اساس روایات این صبر و استقامت در سه حوزه باید رعایت شود: تحمل سختی عبادت، استقامت در برابر فشار گناهان و صبر در ناملایمات و مصائب(2)
وَ لَاکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْایمَانَ وَ زَیَّنَهُ فیِ قُلُوبِکمُْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ أُوْلَئکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ(7)
خداوند ایمان را محبوب شما و آن را مایه زینت دلهایتان قرار داد و در مقابل، کاری کرد که شما نسبت به کفر و فسق و گناه، نفرت داشته باشید.
میل به زیبایی انسان را وامی دارد تا خود را با انواع و اقسام وسایل تزیینی بیاراید و زیبا کند. اما این خواست طبیعی هم به مانند سایر در خواستهای غریزی، هم پاسخ صادق دارد و هم پاسخ کاذب که اگر با عقل سلیم و آموزههای وحیانی خوراک صحیح به آن داده نشود به راحتی مشغول نوع کاذب آن شده و نمیداند چرا عطشش فروکش نکرده و به آن آرامشی که باید نمیرسد.
معارفی از جزء بیست و پنجم قرآن کریم
آنچه در ادامه می آید بیست و پنجمین قسمت از سری مقالات «معارفی از قرآن کریم» است که با هدف انس معنایی بیشتر با این کتاب هدایت و سعادت، تنظیم و به خوانندگاه قرآنی تقدیم می شود. در این قسمت آیاتی از جزء بیست و پنجم را محور بحث قرارداده و به بیان معارفی از آن می پردازیم.
وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْاْ فىِ الْأَرْضِ وَ لَكِن یُنزَِّلُ بِقَدَرٍ مَّا یَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرُ بَصِیرٌ(27- شوری)
اگر خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان مىكنند ولى به اندازهاى كه مشیت او اقتضاء کند نازل مىكند زیرا او به حال بندگانش آگاه و بیناست.
كلمه «قَدَر» به معناى كمیت و حجم هر چیز است. پس این كه مىفرماید:«وَ لكِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ» به این معنا است که خداى تعالى هر چیز را به كمیت و حجم و مقداری که مشیتش اقتضاء کند نازل مىكند.
معناى آیه شریفه این است: اگر خداى تعالى رزق همه بندگان خود را وسعت بدهد و همه سیر شوند، شروع به ظلم كردن در زمین مىكنند؛ چون طبیعت مال این است كه وقتى زیاد شد طغیان و استكبار مىآورد، همچنان كه در سوره علق فرموده: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى؛ این انسان هنگامى كه احساس بىنیازى كند طغیان مىكند»(1) و به همین جهت خداوند متعال رزق را به اندازه نازل مىكند و به هر كس به مقدارى معین روزى مىدهد؛ چون او به حال بندگان خود خبیر و بصیر است و مىداند كه هر یك از بندگانش استحقاق چه مقدار از رزق را دارد و چه مقدار از غنا و فقر، مفید به حال اوست؛ همان را به او مىدهد.(2)
چرا خدا به کسانی که با داشتن مال بیشتر گناه و ظلمشان هم افزون می شود باز هم مال و ثروت می دهد؟
علامه طباطبایی(ره) در پاسخ به این سوال می نویسد: این آیه بیانگر قانون اولیه خدا در توزیع ارزاق بین بندگانش است که حال هر کس را می بیند و به او روزی می دهد؛ اما قوانین دیگری نیز دارد که در عالم حاکم است؛ یکی از آن قوانین قانون ابتلاء و امتحان است(3) و دیگری قانون مکر و استدراج(4) است.(5) این دو قانون سبب می شود که خدا به کسانی که در سوال مطرح شد با وجود کفر و طغیان باز هم مال و ثروت عطا کند.
این بحث نقطه مقابلی هم دارد و آن اینکه چرا برخی حتی به مقدار رفع ضروریات هم از رزق و روزی الهی بی نصیبند که در پاسخ می توان به دو قانون الهی اشاره کرد؛ یکی همان قانون ابتلاء و امتحان و دیگری قانون اثر گناه(6) که برخی با عمل خود مانند ظلم به دیگری یا ظلم پذیری چنین نتیجه ای را برای خود رقم زده اند.
جَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلىَ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یحُِبُّ الظَّالِمِینَ(40- شوری)
پاداش بدى کار بدی است مانند همان؛ ولى هر كه بگذرد و [میان خود و طرف مقابلش را] اصلاح نماید؛ پاداشش بر عهده خداست؛ یقیناً خدا ستمكاران را دوست ندارد.
این آیه حكم کسی را بیان می کند که ظلمی در حق او شده است بر اساس این آیه چنین كسى مىتواند در مقابل ستمگر رفتارى چون رفتار او داشته باشد و چنین تلافى و انتقامى دیگر ظلم نخواهد بود.(7)